موانع بنیادین تحقق اقتصاد مقاومتی
رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی (1395/1/1) با صراحت سه راه پیش روی جامعه ایران را در حل مسایل بیان کردند:
راه اول زندگی زیر فشار دائمی دولتهایی مثل آمریکا.
راه حل دوم کنار آمدن با این دولتها با هزینه سنگین انصراف از هویت خود اعم از استقلال تا هویت دینی و ایمانی.
راه حل سوم حل مشکلات بدون انصراف از هویت خود از راه قوی شدن از درون.
اقتصاد مقاومتی ناظر به راه سوم است که در حوزههای دفاعی و امنیتی و علم وفناوری تجربه موفقی بوده اما برای تحقق اقتصاد مقاومتی موانع بنیادینی وجود دارد که به نسبتی که رفع شود، تحقق پذیر خواهد شد.
- اولین مانع، مانع معرفتی است. دولت، محور اصلی در حاکمیت برای تحقق اقتصاد مقاومتی است. دولت وقت، از جمله رئیسجمهور روحانی به لحاظ نظری با عمده مولفههای اقتصاد مقاومتی، خصوصا «درونزایی»، «عدالت بنیان بودن»، «تولید محور بودن»، «مردمی بودن» و حتی «دانش بنیان بودن»، چندان همراهی ندارد و متناسب با دال مرکزی گفتمان توسعه، یعنی «همگرایی با کشورهای غربی»، این دالها را طرد میکند.
- دومین مانع، مانع مدیریتی است. آوردن اقتصاد مقاومتی از کاغذ بر روی زمین، به توان سازماندهی بالای ظرفیتها و استعدادهای کشور نیاز دارد که تجربه دو و نیم ساله دولت نشان میدهد که به طور کلی فاقد چنین بنیهای است. دولت یازدهم حتی علیرغم تجربه طولانی کشور در توزیع کالای دولتی، نتوانست در توریع سبد کالا موفق باشد که توان مدیریتی لازم برای آن، قابل مقایسه با اقتصاد مقاومتی نیست.
- مانع سوم، مسئله پرکاری است. اقتصاد مقاومتی به کار شبانهروزی و جهادی نیاز دارد که با خصوصیات بوروکراتیک دولت یازدهم سازگار نیست.
- مانع چهارم، مانع سیاسی است. دولت برای پیش بردن اقتصاد مقاومتی، نیاز دارد تصمیمات شجاعانه بگیرد ولو اینکه به لحاظ سیاسی، موقعیت اجتماعی او را تنزل دهد. دولت یازدهم حتی حاضر نیست یارانه بخشهای ثروتمند جامعه را قطع کند. چرا که از عواقب سیاسی آن میهراسد. این فضای پوپولیستی، از عمدهترین علل ضعف کشور در حل مسائل اقتصادی است که البته به این دولت نیز محدود نیست.
- مانع پنجم، مانع اجتماعی است. فرهنگ اقتصادی جامعه ما به شکلی است که به نقش خود در اقتصاد مقاومتی عمل نمیکند. «مدیریت مصرف»، یکی از کلیدواژههای نقش مردم در اقتصاد مقاومتی است. مصرف کالای ایرانی یکی از مصادیق مدیریت مصرف است. این کار، جریان تولید داخلی و به تبع آن، رشد اقتصادی و به تبع آن اشتغال و... ایجاد میکند. اما جامعه ایران، حتی بخشهای ایدیولوژیک جامعه، که دائما از اطاعت از رهبری سخن میگویند نیز در این حوزه به شدت لنگ میزنند. میانهروی در مصرف و پرهیز از اسراف و زیاده روی، از دیگر مصادیق مدیریت مصرف است. آمارها در سطوح مختلف از انرژی تا چیزهای دیگر، نشان میدهد که ما جامعه پرمصرفی هستیم که حتی در شرایط پیشرفتهترین اقتصاد نیز مذموم است و در وضعیت اقتصادی ما این مذمومیت مضاعف است:small_red_triangle:
در بهرهوری نیز وضعیت جامعه ما خیلی کمتر از حد قابل قبول است (کمتر از یک؛در حالیکه نیاز به 2/5 است). تولید کالا و خدماتی که در کشور انجام میشود، این بهرهوری پایین را نشان میدهد. کار برای اغلب ایرانیان یک امر جذاب و بما هو مطلوب نیست. ضربالمثلها و تکیهکلامهای اجتماعی که بازتاب نگاه جامعه به کار است مثل «کار مال تراکتوره»، نشان میدهد که کار بیشتر یک امر ناگزیر برای کسب درآمد و گذران زندگی است و در حکم یک «شر ضروری» به شمار میرود. این فرهنگ اجتماعی درباره کار به صورتی برای اقتصاد ما چالش زاست که تولید خدمات و کالای ایرانی را کمّاً و کیفاً آسیبپذیر کرده است. این فرهنگ اجتماعی هر نوع نظریه اقتصادی را از کلاسیکها تا نئوکلاسیکها تا نهادگراها تا اقتصاد مقاومتی، عقیم خواهد گذاشت.
- مانع ششم، مانع جامعهپذیری است. در فرآیندهای جامعهپذیری، از خانواده تا آموزش و پرورش تا دانشگاه تا رسانهها خصوصا صداوسیما، اهتمامی به ایجاد فرهنگ اقتصاد مقاومتی نیست. درواقع وضع موجود نهادهای جامعهپذیری کشور به شکلی است که هدفگذاری اقتصاد مقاومتی به عنوان نسخه حل و پیشرفت اقتصادی در آنها بلاموضوع است. یعنی تغییر متناسب با این هدف گذاری کلان، در آنها صورت نگرفته است.
- مانع هفتم، مانع حاشیهگرایی است. جامعه ما علاقه وافری به حاشیهها دارد و تقریباً در هر موضوعی از فوتبال تا سینما تا سیاست، حاشیه از متن جدیتر است. این ویژگی، بستری فراهم میکند که هر بار به دلیلی اقتصاد مقاومتی به حاشیه برود. یکی از این بسترها، فضای سیاسی است که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، به تدریج شعلههای آن برافروخته خواهد شد و فضای جامعه را پر میکند.
- بنابراین کلید حل مسائل اقتصادی در دست خود ما و وابسته به تغییر همهی ماست.
منبع: تسنیم